ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
انتظار برای ظهور امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف یعنی آماده سازی شرایط ظهور! یکی از شرایط ظهور وجود یارانی است که اهداف حکومت آرمانی موعود را محقّق سازند. در روایتی از امام علی علیه السلام فرمودند:« أَفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَنَاح [1] رستگار شد آن کس که با یاران به پاخاست». شرط وجود یاران امام زمان علیه السلام هم از بُعد کمیّت مهم است و هم از نظر کیفیّت! باید ابتدا نظری به انواع یاران امام زمان علیه السلام بیاندازیم.
انواع یاران امام زمان علیه السلام
یاران قیام جهانی موعود آخر الزمان حضرت مهدی علیه السلام به سه دسته تقسیم میشوند:
دسته اول؛
یاران خاص حضرت که فرماندهان ارشد ایشان خواهند بود. قطعا این دسته از
یاران ویژگیهای منحصر به فرد و ممتازی نسبت دیگران دارند. از نظر تعداد
نیز 313 نفر هستند. امیر المؤمنین علیه السلام میفرمایند:« إذا قام تجتمع
إلیه أصحابه على عدّة أهل بدر و أصحاب طالوت و هم ثلاثمائة و ثلاثة عشر
رجلا ...ألا و إنّی لأعرف أسماءهم و أمصارهم [2] هنگامی که حضرت مهدی قیام
می کند یاران او گرد او جمع می شوند که به تعداد اهل بدر و اصحاب طالوت
هستند تعداد آن ها 313 نفر است. آنها همچون شیرانى که از بیشه ى خود خارج
شده اند بر گرد آن حضرت حلقه مى زنند آنان براستى مانند پاره آهنى هستند که
اگر بر متلاشى نمودن کوهها تصمیم بگیرند آنها را نابود مى سازند. آنان
خداى را آنگونه که شایسته است به یگانگى مى پرستند... گویى یک پدر و مادر
آنان را پرورانده و دلهایشان لبریز از مهر و محبّت و خیرخواهى است و من
اسامی و محلشان را میدانم».
دسته دوم؛
کسانی هستند که بعد از دسته اول به امامشان ملحق میشوند و تعداد آنها در
روایات هزاران نفر ذکر شده است. در یکی از این روایات امام صادق علیه
السلام میفرمایند:« قَالَ وَ مَا یَخْرُجُ إِلَّا فِی أُولِی قُوَّةٍ وَ
مَا تَکُونُ أُولُو الْقُوَّةِ أَقَلَّ مِنْ عَشَرَةِ آلَاف [3] امام زمان
علیه السّلام خروج و ظهور نمی کند مگر همراه یاران نیرومند و رشید، و این
یاران کمتر از ده هزار نفر نیستند». تا به این تعداد نرسند حرکت امام زمان
علیه السلام شروع نمیشود.
دسته سوم؛
افراد مؤمن دیگر که به مرور به سپاه حضرت اضافه شده و روز به روز بر تعداد آنها افزوده میشود.
جمعیّت؛ مهمترین سیبل تیرهای دشمنان ظهور
جمعیّتی که در روایات به آن اشاره شده است اشاره به شروع بیعت با حضرت مهدی
علیه السلام دارد و نه تعداد نهایی یاران حضرت! این مطلب از آن جهت اهمیّت
دارد که بدانیم امام زمان علیه السلام به تعداد انبوهی از یاران نیاز دارد
که قطعا اتّفاق خواهد افتاد. امّا نکته مهم در اینجا آن است ک از بین این
تعداد انبوه یاران حضرت ما به عنوان یک مسلمان و پیرو ایشان چه سهمی در این
لشکر داریم؟ شاید بهترین دلیل برای اهمیّت توجه بیشتر ما به این مسأله
دقّت در اهداف دشمنان اسلام در این برهه از زمان است.
همانطور که از مخالفان دین و ظهور امام عصر علیه السلام انتظار میرود؛ با
استفاده از ابزارهای مختلف به خصوص رسانههای عنکبوتی خود در دنیا تلاش
میکنند تا از تعداد یاران و منتظران امام زمان علیه السلام بکاهند و این
هدف؛ یکی از اصلیترین نقشههای آخرالزمان است. در این راه از دو روش
کیفیّتزدایی و کمیّتزدایی استفاده میکنند. شاید احادیثی که در رابطه با
جذابیّتهای سفیانی است را بتوان بر همین اصل تطبیق کرد.اثر جنگ فرهنگی و
جنگ نرم؛ گاهی از بین بردن دین و عقیده است و گاهی نیز سست و ضعیف کردن آن.
اهداف جمعیّتی دشمنان ظهور
1- از بین بردن یاران خاص
از آنجا که یاران خاص امام زمان علیه السلام بیشترین تأثیر را در پیشبرد
اهداف جامعه جهانی موعود دارند و هر کدام به عنوان فرماندهان ارشد لشکر
امام مهدی علیه السلام هستند؛ دشمنان اسلام در صدد هستند به هر طریق ممکن
مؤثرترین نیروهای مسلمان را از بین ببرند و در این راه از ترور به عنوان
یکی از اصلیترین و پلیدترین راهبردهای خود استفاده میکنند.در این راستا
از وظایف خطیر حکومت و امّت اسلام، حمایت و حراست از این خواصّ بارز مؤمن
است و پشتوانه این دفاع، آیه شریفه قرآن کریم است که میفرماید:« یُریدُونَ
لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ
لَوْ کَرِهَ الْکافِرُون [صف/8] آنان مىخواهند نور خدا را با دهان خود
خاموش سازند ولى خدا نور خود را کامل مىکند هر چند کافران خوش نداشته
باشند! »
2- جنگ افروزی برای تراکمزدایی
همیشه یکی از ابزارهای کنترل قدرت مسلمانان از طرف دشمنانشان شعلهور ساختن
آتش جنگ و کشته شدن آنها به خصوص از طریق ایجاد جنگهای بین خود مسلمین
است. به بهانههای واهی وارد کشورهای مسلمان شده و به قتل و غارت
میپردازند تا از جمعیّت آنها بکاهند. نسخه قرآنی در قبال جنگ افروزیهای
دشمنان اسلام استقامت و مقابله و سخت گرفتن بر آنان است همچنانکه
میفرماید:« یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقینَ
وَ اغْلُظْ عَلَیْهِم [تحریم/9] اى پیامبر! با کفّار و منافقین پیکار کن و
بر آنان سخت بگیر!» در این میان نقش اتّحاد مسلمین و کمک به یکدیگر در
تقابل با کفّار بسیار مهم است. خداوند متعال میفرماید:« وَ اعْتَصِمُوا
بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ
عَلَیْکُم [آلعمران/103]و همگى به ریسمان خدا [قرآن و اسلام، و هر گونه
وسیله وحدت]، چنگ زنید، و پراکنده نشوید! و نعمت (بزرگِ) خدا را بر خود،
به یاد آرید». از طرفی نیز مسلمانان را از خطرات تفرقه بر حذر داشته
میفرماید:« وَ أَطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا
فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُکُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ
الصَّابِرین [انفال/46]و (فرمان) خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید! و نزاع
(و کشمکش) نکنید، تا سست نشوید، و قدرت (و شوکت) شما از میان نرود! و صبر و
استقامت کنید که خداوند با استقامت کنندگان است!». آری اگر در مقابل دشمن
واحد متّحد نباشیم بر او ظفر نخواهیم یافت.
3- جنگ فرهنگی
کیفیِت یاران امام زمان علیه السلام بسیار مهم است. قرآن کریم میفرماید:«
إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَ إِنْ
یَکُنْ مِنْکُمْ مِائَةٌ یَغْلِبُوا أَلْفاً مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا
[انفال/65] هر گاه بیست نفر با استقامت از شما باشند، بر دویست نفر غلبه
مىکنند و اگر صد نفر باشند، بر هزار نفر از کسانى که کافر شدند، پیروز
مىگردند».
اگر تعداد مسلمانان زیاد باشد امّا ایمانها ضعیف باشد حادثه عاشورا اتّفاق
خواهد افتاد. به همین سبب در بُعد فرهنگی نیز باید نسبت به کیفبّت تربیت و
رشد عقیدتی و معنوی مسلمانان توجّه ویژه داشت همچنانکه دشمنان نیز برای
این منظور نقشههای گستردهای را طراحی کرده و پی میگیرند. در این روش
دشمنان، هدف، تهی کردن انسان از ارزشهای واقعی اسلام ناب حتّی باحفظ
تعداد آنهاست.
نتیجه؛
نیروی انسانی یکی از اصلیترین ابزارهای قدرت امام زمان علیه السلام در راه
قیام و ایجاد حکومت عدل جهانی است به همین دلیل نباید از کیفیّت و کمیّت
جامعه اسلامی و نقشههای شوم دشمنان در مقابل آن غافل شد.
پینوشت
[1] نهج البلاغه، خطبه 5
[2] إلزام الناصب؛ ج2؛ ص165
[3] کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص 654