دهستان من

سرزمین دین و ادب

دهستان من

سرزمین دین و ادب

مرگ؛ فرار یا استقبال؟!

فرار از مرگ

مقدمه
میل انسان به زندگی ابدی است. حال اگر این دنیا تمام زندگی انسان باشد باید بتواند کاری کند که از مرگ رهایی یابد. با این توصیف تلاش انسان همیشه بر زندگی ابدی در این بوده است. سؤال این است اساسا فرار از مرگ امکان دارد یا خیر؟ در این نوشتار با توجّه به روایات درصدد نتیجه فرار از مرگ و تلاش برای رها شدن از آن را مورد بررسی قرار می‌دهیم تا نتیجه کار افراد و جامعه‌ای که از مرگ و یاد آن فراری هستند را تبیین کنیم.

فرار از مرگ در بیان امیربیان
امام علی علیه السلام در رابطه با فرار از مرگ می‌فرمایند:«أَیُّهَا النَّاسُ کُلُّ امْرِئٍ لَاقٍ مَا یَفِرُّ مِنْهُ فِی فِرَارِهِ الْأَجَلُ مَسَاقُ النَّفْسِ وَ الْهَرَبُ مِنْهُ مُوَافَاتُهُ کَمْ أَطْرَدْتُ الْأَیَّامَ أَبْحَثُهَا عَنْ مَکْنُونِ هَذَا الْأَمْرِ فَأَبَى اللَّهُ إِلَّا إِخْفَاءَهُ هَیْهَاتَ عِلْمٌ مَخْزُون‏ [1] اى مردم! هر کس از مرگ بگریزد، به هنگام فرار آن را خواهد دید، اجل سرآمد زندگى، و فرار از مرگ، رسیدن به آن است، چه روزگارانى که در پى گشودن راز نهفته‌‏اش بودم اما خواست خداوند جز پنهان ماندن آن نبود، هیهات! که این، علمى پنهان است». حقیقت و ذات مرگ چیزی است که کسی از آن با خبر نیست و علمی است که در اختیار خداوند است. در این روایت عمیق حضرت امیر علیه السلام ناتوانی عقل را از درک حقیقت مرگ بیان می‌کند و این‌که به هیچ وجه در فکر فرار از این حقیقت نباشید زیرا چنین چیزی اصلا امکان ندارد.  

 

فکر نکردن به مرگ
حقایق، چیزهایی هستند که عدم توجّه ما به آن‌ها و یا فراموش کردن آن‌ها باعث از بین رفتنشان نمی‌شود. مرگ یکی از آن حقایق است. دروغ بزرگ عصر ما این است که شادی و نشاط در فراموشی یاد مرگ و اندیشیدن به زیبایی‌های زندگی است. بزرگ‌ترین خیانت به بشریّت، غافل کردن او از مرگ او و سفری است که در پیش رو دارد. سفری که باید برای آن مهیّا شد و اساسا فلسفه ورود ما به این دنیای مادّی، مهیّا شدن برای این سفر بی بدیل است. امام علی علیه السلام می‌فرمایند:« اُوصیکُم بذِکرِ المَوتِ و إقلالِ الغَفلَةِ عنهُ ، و کیفَ غَفلَتُکُم عمّا لَیس یُغفِلُکُم ، و طَمَعُکُم فیمَن لَیس یُمهِلُکُم ؟! فکفَى واعِظا بمَوتى عایَنتُموهُم[2] شما را سفارش مى کنم که به یاد مرگ باشید و از آن کمتر غفلت ورزید. چگونه از چیزى غافلید که او از شما غافل نیست و چگونه به کسى چشم طمع دوخته‌اید که به شما مهلت نمى دهد! مردگانى که مشاهده کرده‌اید خود واعظانى هستند که شما را از هر واعظى بى نیاز مى‌کنند». وقتی که ما هر روز و هر لحظه از مرگ اطرافیان و دوستان و... با خبر می‌شویم و با چشم خود می‌بینیم و با گوش خود می‌شنویم، به راستی تلاش برای فراموش کردن آن چه دلیلی دارد؟ باز هم حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرمایند:«عَجِبتُ لِمَن نَسِیَ المَوتَ وَ هُوَ یَری مَن یَمُوتُ [3]درشگفتم از کسی که مرگ را فراموش می‌کند در حالی که مردگان را می‌بیند».

راهکار کلی مبارزه با ترس
از لحاظ علمی منشأ ترس، جهل است به همین خاطر روش درمان آن نیز برطرف کردن جهل در آن مورد است. باز هم بر سر سفره با عظمت حکمت علوی می‌نشینیم که فرمودند:«إِذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِیهِ فَإِنَّ شِدَّةَ تَوَقِّیهِ أَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنْه‏ [4] هنگامى که از چیزى مى‌ترسى ، خود را در آن بیفکن ، زیرا گاهى ترسیدن از چیزی، از خود آن سخت‌تر است». به راستی در فرهنگ جامعه ما و همه بشریّت، چقدر به مرگ فکر می‌شود و در مورد آن تأمّل و تحقیق می‌گردد. اگر مردم در مورد مرگ فکر و جستجو کنند به حقیقت آن پی برده و آن وقت به هیچ وجه ا ز آن نترسیده بلکه تنها خود را برای آن آماده می‌کنند که این همّت باعث اصلاح بسیاری از مشکلات بشریّت می‌شود.

استقبال یا فرار؟!
وقتی که انسان با درک و قبول حقیقت مرگ که همان انتقال به دنیای دیگر است تلاش خود را بر آماده شدن برای این سفر معطوف کرد قطعا فرار از مرگ معنا و مفهومی ندارد بلکه از آن استقبال می‌کند. تنها در زمانی باید انسان از مرگ فرار کند که هیچ‌گاه به آن فکر نکرده و همیشه از تفکّر در مورد آن طفره می‌رفته است.
حضرت علی علیه السلام در مورد یاد مرگ می‌فرمایند:«مردم! شما را به یاد آورى مرگ، سفارش مى‏‌کنم، از مرگ کمتر غفلت کنید، چگونه مرگ را فراموش مى‏‌کنید در حالى که او شما را فراموش نمى‌‏کند؟و چگونه طمع مى‏‌ورزید در حالى که به شما مهلت نمى‌‏دهد؟ مرگ گذشتگان براى عبرت شما کافى است، آنها را به گورشان حمل مى‏‌کردند، بى آن که بر مرکبى سوار باشند، آنان را در قبر فرود آوردند بى آن که خود فرود آیند. چنان از یاد رفتند گویا از آبادکنندگان دنیا نبودند و آخرت همواره خانه‌‏شان بود! آنچه را وطن خود مى‏‌دانستند از آن رمیدند، و در آنجا که از آن رمیدند، آرام گرفتند، و از چیزهایى که با آنها مشغول بودند جدا شدند، و آنجا را که سرانجامشان بود ضایع کردند. اکنون نه قدرت دارند از اعمال زشت خود دورى کنند، و نه مى‌‏توانند عمل نیکى بر نیکى‏‌هاى خود بیفزایند. به دنیایى انس گرفتند که مغرورشان کرد، چون به آن اطمینان داشتند سر انجام مغلوبشان کرد».[5]

راهکار چیست؟
باید به مرگ فکر کنیم و با دقّت هم فکر کنیم. از یاد مرگ واهمه نداشته باشیم و بیشتر به دنبال چیزهایی باشیم که مرگ و بعد از آن را راحت و آسان می‌کنند و با شناختن کارهایی که مرگ را و زندگی پس از آن را سخت می‌کنند سعی بر دوری از آن‌ها داشته باشیم. مثلا نیکی و خیر رساندن به پدر و مادر  باعث راحتی روح در زمان خارج شدن از بدن می‌شود زیرا امام صادق علیه السلام می فرماید:« مَنْ أَحَبَّ أَنْ یُخَفِّفَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُ سَکَرَاتِ الْمَوْتِ فَلْیَکُنْ لِقَرَابَتِهِ وَصُولًا وَ بِوَالِدَیْهِ بَارّا [6] هر که خواهد خدا عزّ و جلّ سختی‌هاى مرگ را از او سبک سازد باید با خویشانش صله کند و نسبت به والدینش خوش‌رفتار باشد».

نتیجه این‌که؛ ترسی که از مرگ در جامعه دیده می‌شود ترسی القائی و از روی جهل است. عدم توجّه و تفکّر در مورد مرگ باعث فرار احمقانه از مرگ شده است. با حقیقت مرگ آشنا شویم و همیشه به یاد آن باشیم تا هم برایش آماده شویم و هم مشتاق! فرار از مرگ معنایی ندارد!
پی‌نوشت
[1] نهج البلاغه، خطبه 149
[2] همان، خطبه 188
[3] همان، حکمت 121
[4] بحار الأنوار ، ج‏68، ص 362
[5] نهج البلاغة-ترجمه دشتى، ص 371
[6] بحار الأنوار، ج‏71، ص 81

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد