دهستان من

سرزمین دین و ادب

دهستان من

سرزمین دین و ادب

نقش امام در تشخیص وظیفه اصلی از فرعی

قیام امام حسین علیه‌السلام نشان داد بدون توجه به امام معصوم، تشخیص وظیفه اصلی امکان‌پذیر نیست؛ چراکه تنها کسانی در آزمون سخت عاشورا وظیفه اصلی را به انجام رساندند که دعوت امام زمان خویش را سریع و بدون سستی پذیرفته و تا آخر ادامه دادند.

امام حسین علیه السلام

آنچه از مهم‌ترین درس‌های حادثه عاشورای امام حسین شمرده می‌شود قدرت تشخیص وظیفه است؛ به این معنا که عاشورا به ما می‌آموزد چگونه وظیفه اصلی خود را از میان وظایف بزرگ و کوچک فرعی تشخیص دهیم. حادثه عاشورا نمود آشکار تشخیص وظیفه اصلی از سوی امام معصوم است که تنها کسانی که به این ریسمان مطمئن متمسک شدند توانستند از غفلت و سستی در راه حق، مصون بمانند.

تشخیص مهم‌ترین وظیفه برای امام معصوم، به‌خاطر شأن و جایگاه خاصی که دارد، ضروری و اساس امامت و هدایت امت به شمار می‌رود. البته برای پیروان امام نیز مهم‌ترین مسئله، تشخیصِ مهم‌ترین وظیفه است؛ چراکه بدون پرداختن به اولویت و وظیفه اصلی، وظایف فرعی نیز به نفع جبهه باطل مصادره شده و رنگ می‌بازند!

وظیفه مهم‌تر امام حسین علیه‌السلام

در زمان امامت امام حسین علیه‌السلام، حاکم فاسد جامعه اسلامی، آشکارا احکام و شعائر دینی را زیر پا می‌گذاشت. در چنین شرایطی هرگونه مماشاتی از سوی امام حسین علیه‌السلام، تنها امید باقیمانده برای نجات اسلام از خطر نابودی را از بین می‌برد؛ چنان‌که خود حضرت فرمودند: «اِنّا لِلّهِ وَاِنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ وَعَلَى‏ الإسْلامِ الْسَّلامُ اِذ قَدْ بُلِیَتِ الاُمَّةُ بِراعٍ مِثْلَ یَزیدَ؛[1] زمانى که امّت اسلامى گرفتار زمامدارى مثل یزید بشود باید فاتحه اسلام را خواند!»

تنها کسی که هم امکان، هم توانایی و هم بینش جلوگیری از این خطر را داشت امام حسین علیه‌السلام بود و هر امام معصوم دیگری هم که در این شرایط قرار می‌گرفت دقیقاً همان کاری را انجام می‌داد که ایشان انجام داد؛ ازاین‌رو فرمودند: «وَ مِثْلِی لَا یُبَایِعُ مِثْلَهُ؛[2] مثل من با شخصی مثل یزید بیعت نخواهد کرد.» حضرت با درک اهمیت این مسئله نسبت به دیگر مسائل فردی و اجتماعی اسلام، حرکت و قیام آگاهانه خود را آغاز کرد.

ایشان از همان ابتدا می‌دانستند که پیمودن این مسیر سخت، همراهان کمی خواهد داشت پس جان خود و یارانش نیز در خطری قطعی قرار دارد؛ اما آنچه مهم بود واردکردن ضربه‌ای مؤثر به بنای فاسدی بود که یزید در پی بنیانش بود؛ ضربه‌ای که حداقل نتیجه آن، بی حیثیت کردن راه یزیدیان از سویی و نمایان ساختن ارزش مقابله با ظلم و تباهی‌های حاکمان فاسد (حتی به بهای نثار جان عزیزترین انسان‌ها) بود.

امام حسین علیه‌السلام مهم‌ترین وظیفه خود را شناخته بود و حرکت کرد. با اینکه ایشان امکان، توانایی و بینش هر کار معروف و خیر دیگری را داشتند؛ ولی خطری بزرگ‌تر، همه اسلام و نه فقط مسلمانان آن روز را تهدید می‌کرد که دفع آن، از هر کار دیگری لازم‌تر بود. خطر بی‌تفاوتی جامعه در برابر حمله به اساس اسلام از سوی حکومت فاسد و ستمگر یزید، از هر خطر دیگری بزرگ‌تر و مهم‌تر بود.

این، شناخت و بصیرتی بود که امام حسین علیه‌السلام سعی در انتقال آن به مردم زمان خود و پس از خود داشت. وظیفه امام روشن بود؛ حالا نوبت وظیفه‌شناسی پیروان امام است.

پیروان امام اگرچه ممکن است در میان گردوغبار تبلیغاتی یزیدیان، همانند آن حضرت متوجه تشخیص وظیفه اصلی و مهم‌تر خویش نشوند؛ اما با توجه و تمرکز بر انتخاب، تشخیص و دعوت امام می‌توانند وظیفه مهم‌تر را بیابند و از گرفتار شدن به امور فرعی و بازماندن از وظیفه اصلی حفظ شوند.

در عصر غیبت اما دعوت، گوش‌فرادادن به دعوت دین‌شناسان باتقواست؛ چنان‌که امام حسن عسکری علیه‌السلام فرمودند: «فَأمّا مَن کانَ مِن الفُقَهاءِ صائنا لنفسِهِ حافِظا لِدینِهِ مُخالِفا على هَواهُ مُطِیعا لأمرِ مَولاهُ فلِلعَوامِّ أن یُقَلِّدُوهُ، و ذلکَ لا یکونُ إلّا بَعضَ فُقَهاءِ الشِّیعَةِ لا جَمیعَهُم؛[3] هر کدام از فقها که خویشتندار و نگه دارنده دین خود و مخالف هوای نفس و مطیع فرمان مولای خود باشند، بر عوام واجب است که از او تقلید کنند؛ البته تمام فقهای شیعه چنین نیستند، بعضی از آنها چنین هستند.»

از میان فقهایی که چنین اوصافی را دارند بهترینشان شایسته راهبری جامعه اسلامی است خصوصاً اگر در آن جامعه، حکومتی اسلامی برپا شده باشد. دقت در راهنمایی‌ها و دعوت‌های فقیهی که سرپرستی و اداره آن روز جامعه اسلامی را برعهده گرفته است نقش اساسی در تشخیص مهم‌ترین وظیفه و جهاد افراد دارد. عاشورا، سرمایه است؛ از این سرمایه برای امروزو فردا استفاده کنیم.

پی‌نوشت:

[1] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏44، ص 326.
[2] مثیر الاحزان، نشر مدرسه امام مهدی(عج)، چاپ سوم، ص 24؛ بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏44، ص 325.
[3] وسائل الشیعة، ج‏27، ص 131.