دهستان من

سرزمین دین و ادب

دهستان من

سرزمین دین و ادب

آقا بیا

نبض جمعه ها تند تر از همیشه می زند

ثانیه ها بی قرارتر شده اند

باورها بیش از پیش امید را در بغل گرفته اند

چشم ها تحیّر غیبت را با شوق نگاه معامله کرده اند

سبزه ها هم شبنم اشک را از حوض شوق بر می دارند

باران، صدایش را با پای ظهور هماهنگ کرده است

پرنده ها هم از پرواز در آسمان خجالت می کشند

جمعه قبل نسیمی را دیدم که گرم وزیدن در بین شاخه های درختی منتظر شده بود از او پرسیدم.

گفت: مگر از صدایم نمی بینی که چه در دل دارم؟!

جارو میزنم بر شاخه های منتظر



گفتم: بر دل ها چطور؟!

گفت: بذکر الله

گفتم: بگذار بوسه ای از عطر ی که با خود داری برگیرم!

وزید و رفت که ....

تو در معرض نسیم بودی ولی معطل کردی و از کاروان منتظران، عقب...

به خود فرو رفتم که ... چقدر صبر کنم؟

به خود گفتم: در صبر کلمه ای مثل "چقدر" "تا کی" "ای کاش"و ... نیست.

بلکه صبر یعنی بی تابی کردن برای وصال؛ یعنی هر لحظه به یادش باشی و برایش کاری کنی؛ دعایی،قدمی،تهذیبی،ایثاری،فهمی،جهادی ....

بیـــــــــــــــا 

نظرات 2 + ارسال نظر
hmt جمعه 29 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:17 ب.ظ http://3dkar.blogsky.com

... یـ ا صـ ا حـ ب ا لـ ز مـ ا ن ...

... شنبه 30 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:41 ب.ظ

مهاجر وبلاگت خوبه اما بهتر نیس که متناسب با مناسبتها نوحه ای یامولودی روی وب بذاری؟؟!!این ماه هم که پر از مناسبت1

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد